کد مطلب:33611 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:144

بندگی و خدائی











درس هشتم 69/1/17

بسم الله الرحمن الرحیم

و لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم

و صلی الله علی سیدنا محمد و آله اجمعین

در شرح نامه ی امیرالمومنین (ع) به فرزندشان امام حسن (ع) بودیم. در ذیل كلام مولا علی (ع) كه فرمودند:

دل خود را به یاد خدا آباد كن،

مجملا بیان كردیم كه آباد كردن دل در گرو جمعیت بخشیدن به آن و رها كردن آن از تفرق است. برای آبادانی دل باید طلبكاران مختلف را از دل راند و دل را فقط به یك مالك سپرد و فقط پاسخگوی او بود. بنابر تعبیر و تمثیل قرآن:

ضرب الله مثلا رجلا فیه شركاء متشاكسون و رجلا سلما لرجل هل یستویان مثلا (الزمر، 29)

[صفحه 180]

خداوند دو گونه انسان را مثال می آورد: یكی انسانی كه شریكان و طلبكاران مختلف و متنازع بر سر او ریخته اند و هر یك از او چیزی می طلبند و دیگری انسانی كه فقط پاسخگوی یك نفر است و نه او با دیگران كاری دارد و نه دیگران با او. آیا این دو انسان كه یكی مجسمه ی تفرق و پراكندگی و دیگری مجسمه ی تمركز و جمعیت خاطر است، با یكدیگر یكسانند؟

همچنین در خصوص حكمت و معنای آن توضیح دادیم و از كلام باری خواندیم كه راس و ذیل حكمت همانا پرستش خدای واحد، شرك نورزیدن نسبت به او، جز او كسی را نخواندن و بر جز او سجده نكردن است. همچنین گفتیم ما آدمیان برای بندگی كردن به این جهان آمده ایم، نه برای خدایی نمودن. شرط انسان بودن، بنده بودن است و گوهر دیانت همانا عبودیت است. هیچ دینی- خواه حق یا باطل- از عبودیت تهی نیست. هر جا كه دینی هست، پرستشی نیز هست، حتی در ادیان باطل و شرك آمیز نیز دعا و پرستش وجود دارد. اما در ادیان حق، آدمیان را به سوی قبله ی حق سوق می دهند و از آنها نه فقط پرستش خداوند كه پرستش خدای واحد را می طلبند. گفتیم كه شرك نورزیدن به خداوند و پرستش خدای واحد، معنای عمیقی دارد. این معنا از یك سو به خداوند راجع می شود كه معبود است و از سوی دیگر به انسان كه عابد است. از جهت اول، مدلول آن این است كه فقط یك خدا وجود دارد كه شایسته ی پرستیدن است، همه ی كارها به او ختم می شود و همه ی نیروها و رزقها از او سرچشمه می گیرد. اما از جهت دوم كه به بنده راجع است، بدین معناست كه بنده، بنده است و خدا نیست و هیچ گاه نیز بر مسند خدایی پای نمی نهد. تصدیق این عبارت ساده، در نظر و سخن آسان است، اما در عمل، تصدیق و تشخیص اش بسی دشوار می باشد.


صفحه 180.